کد مطلب:231473 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

حضرت موسی
15- ابونصر بزنطی گوید: حضور حضرت رضا علیه السلام عرض كردیم: اهل مصر معتقدند كه مملكت آنها مقدس است.

امام رضا علیه السلام فرمود: چرا چنین باشد؟

گفتم آنها خیال می كنند كه از كوه آنها هفتاد هزار نفر بدون حساب و كتاب محشور می گردند و داخل بهشت می شوند.

فرمود: مطلب چنین نیست، خداوند هنگامی كه بر بنی اسرائیل غضب كرد كه آنان را وارد مصر نمود، و هنگامی از آن ها راضی شد كه از مصر بیرون شدند.



[ صفحه 290]



خداوند متعال برای موسی علیه السلام وحی فرستاد كه استخوانهای حضرت یوسف علیه السلام را از مصر بیرون كنند، حضرت موسی علیه السلام محل قبر حضرت یوسف را جستجو كردند، او را نزدیك زن بیمار و كوری هدایت كردند.

موسی علیه السلام محل دفن یوسف را از او پرسید، پیرزن گفت: با دو شرط حاضرم قبر حضرت یوسف را به شما نشان دهم، نخست اینكه از خداوند بخواهد مرض او را شفا دهد و در بهشت او را در جا و مقام او جای دهد.

موسی علیه السلام پیشنهاد آن زن را بزرگ تلقی كرد، خداوند برای او وحی فرستاد از پیشنهاد او تعجب نكند، و خداوند حوائج او را برآورده می كند.

موسی به آن زن وعده كرد كه در هنگام طلوع ماه حاجت او برآورده خواهد شد موسی به اتفاق آن زن بدن یوسف را كه در یك پارچه سفیدی بود از رود نیل گرفتند حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرموده: سرهای خود را با گل مصری نشوئید و از ظروف سفالی آن چیزی نخورید، زیرا این كار ایجاد ذلت می كند و غیرت را می برد.

گفتیم: پیغمبر چنین فرموده؟ گفت: چنین است.

در حدیث دیگری آمده است كه آن زن چهار شرط برای نشان دادن قبر حضرت یوسف مقرر كرد.

نخست اینكه پاهای او شفا پیدا كند.

دوم بینائیش به وی بازگردد.

سوم جوانی به او عود كند.

چهارم در بهشت با موسی باشد.

پس از اینكه بدن یوسف را در میان صندوقی از مرمر پیدا كردند او را به شام آورده و در آن سرزمین دفن كردند، از این جهت اهل كتاب مردگان خود را به شام حمل می كنند.

16- ایوب بن نوح گوید: حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از امیرالمؤمنین علیهم السلام روایت كرده كه فرمود: خداوند متعال به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرستاد:



[ صفحه 291]



ای موسی مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست كن.

موسی گفت: خداوندا من تو را دوست دارم چگونه مردم را با تو دوست كنم.

فرمود: از نعمت هائی كه به آن ها داده ام برای آنها بازگو كن، هنگامی كه آنان مشاهده كردند همه خیرات در نزد من است مرا دوست خواهند داشت.

17- ابونصر بزنطی گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم معنی آیه شریفه «ان ابی یدعوك لیجزیك أجر ما سقیت لنا» آیا این همان است كه موسی علیه السلام با او ازدواج كرد؟

فرمود: آری، وی هنگامی كه گفت: «استأجره ان خیر من استأجرت القوی الامین» پدرش گفت: تو از كجا دانستی او قوی و امین است.

گفت: هنگامی كه پیام تو را به او رسانیدم گفت: از پشت سرم حركت كن و راه را به من نشان ده.

من پشت سر او حركت كردم و او كراهت داشت شكل و شمایل و یا هیكل مرا مشاهده كند، هنگامی كه موسی علیه السلام تصمیم گرفت از نزد شعیب بیرون گردد، شعیب گفت: داخل اطاق شوید و یكی از آن عصاها را بردارید تا در بیابان در مقابل درندگان از خود دفاع كنید.

هنگامی كه موسی وارد اتاق شد یكی از آن عصاها ناگهان در دست او قرار گرفت موسی از اتاق بیرون شد چون چشم شعیب بر آن عصا افتاد گفت: عصای دیگر بردار.

حضرت موسی علیه السلام بار دیگر وارد اتاق شد و باز همان عصا در دستش



[ صفحه 292]



قرار گرفت، پس از اینكه بیرون شد شعیب گفت: این همین عصا است كه گفتم در جای خود قرار دهید و عصای دیگری بردارید.

موسی گفت: من سه بار این عصا را برگرداندم و او باز در دست من قرار گرفت، در این هنگام شعیب گفت: بردارید.

شعیب سالی یكبار موسی را ملاقات می كرد، هرگاه می خواست غذا بخورد موسی بالای سرش برای او نان خورد می كرد.